چندی پیش عکس بالا را در فیسبوک خود با جملهی (این شاعر را شناختید؟ که
گفته بود: زنان مانند مردان در سرودن شعر آزاد باشند) نشر کردم صرف دو نفر
او را شناختند و بس.
فردای آن عکسی دومی شان را نشر کردم که تعدادی زیاد خواننده های برگه ی
من این شاعر بانو و نویسنده ی مطرح را شناختند و حرف های جالب در مورد او
نوشتند.
جناب استاد تواب وهاب، در مورد این شاعر بود نوشت: « اصفه حان خاله
نازنین مه بودند مه نه تنها خاله بلکه دوست عزیز و مهربان من، همیشه خانه
شان می رفتنم و زیاد با هردوی شان همایون جا و آصفه جان در باره نقاشی و
مسایل روز قصه میکردیم، وقتی امریکا آمدن در مجالس فامیلی همیشه می بودند و
قصه ما ادامه داشت تا اینکه همایون جان مریض شد وآصفه جان بسیار مصروف خدمت
به همایون شد تا اینکه خودش دچار مریضی خانمان سوز سرطان شد که بعد از ان
آقای اعتمادی وفات کردند و چندی بعد آصفه جان هم به رحمت حق پیوستند، خانم
دانشمند خوش صحبت و خوش مشرب بودند، از ایشان بچه یی بنام پدرش همایون جا ن
باقی مانده که چون همایون خورد بود ما همایونک صدا می کردیم، وی در
سانفرلنسیسکو یک سوسیال ورکر مهربان است من وقتی آصفه جان مدیر مجله کهول
بود و من شاگرد مکتب چند پشتی روی جلد مجله شان را نقاشی کرده بودم و
همچنان با معرفی ایشان چند جلد مجله ژوندن را کا ر کرده بودم . روح هردو
شاد باشد و جنت جایشان. نمیدانم اگر میدانستید، که تخلص مهر را اعلیحضرت
ظاهر شاه بر آصفه جان گذاشته بودند .
در سفر سر تاسری ظاهر شاه در ولایات افغانستان ظاهر شاه در ولایت هرات برای
دیدار توقف کرده بود . در شب مهمانی بزرگان هرات مانند میر صاحب گازر گاه
شایق صاحب و استاد خلیلی و دیگر بزرگان هرات حضور داشتند از آصفه جان که در
ان وقت در ارت زنده گی میکرذند و پدر شان استاد خیر مجمد خان یاری در یک
پروژه نغلیمی مشغول کار بودند ،شاگرد مکتب بود خواهش خوانذن شعری کردند و
آصفه جان بیتی خوش امدی در باره ظاهر شاه سرودند و خواندند ، شاه را بیت را
خوش امد و اظهار داشت ، بیت بیبار زیبا اما تخلص شاعر بسیار غلیظ است، آصفه
جان اشعه تخلص میکرد ، شاه روبه استاد خلیلی کرده گفت همه باید یک تخلص خوب
برایش انتخاب کنیم . هرکه به ذوق خود نامی اظهار داشت ولی ظاهر شاه گفت مه
پیدا کردم و گفت (مهر) زیباست، همه چک چک کردند و تخلص آصفه جان ارزاشعه به
مهر تبدیل شد .
در ضمن یک تحسین نامه و یک قاب ساعت دستی که با مهر و نشان المتوکل الله
محمد ظاهر شاه برایش تحفه داده بودند»
این هیچمدان قلم شکسته پس از خواندن یادداشت های دیگران بر آن شد تا
مصاحبه نشر شده بانو آصفه مهر را بدون کدام کم یا زیاد کردن تایپ و نشر
کنم. ایشر داس
گفتم : لطفا بفرمایید که از چه وقت به شعر سرودن آغاز کردید و در این راه
چه انگیزه ای شما را یاری کرد، جواب داد: من به عمر (۱۷) سالگی هنگامیکه با
خانواده ام در هرات زندگی میکردم به سرودن شعر آغاز نمودم. درباره انگیزه
شعرم بهتر است بگویم در سنی که من قرار داشتم شعر من انگیزه خاصی نداشت. در
آوان کودکی و یا اوایل جوانی قافیه پرداختن و شعر گفتن مثل هر هوس دیگر
سطحی و خام است، شعر من هم از همین نوع بود.
از خانم مهر پرسیدم که چرا زنان شاعر در گذشته احساسات لطیف زنانه را
فراموش کرده مثل مرد ها شعر میگفتند. گفت فکر میکنم جواب این سوال شما خیلی
واضح است زیرا زنان ما همیشه محکوم عوامل محیطی، اجتماعی بود و نمی
توانستند احساسات و عواطف واقعی خود را اظهار کنند وقتی میخواستند شعر
بگویند هم میبایست طوری میگفتند که احساسات حقیقی آن ها از خلال آن تبارز
نکند و تصور شوه که آنها محض به تقلید دیگران شعر میگویند، این طرز تفکر و
محدود بودن پروازگاه اندیشه آنها یکنوع انجماد را در روحیه شان ایجاد میکرد
که واقعا هم نمی توانستد آزادانه بیند یشند و آزادانه شعر بگویند در نتیجه
شهر آن ها یکنوع تقلید بود از شعر دیگران.
- خواهش میکنم بگویید که شما در اشعاری که میسرایید احساسات خویش را نمایش
میدهید یا بازهم مثل شاعره های گذشته شعر تانرا از زبان مرد ها میگویید.
- در پاسخ سومین سوال شما باید بگویم که من این مفکوره را تایید میکنم که
زن هم باید مانند مرد ها در سرودن شعر آزاد باشد و آزادانه بیندیشد، البته
با درک موقف اجتماعی، شرایط و امکانات محیطی، اما نسبت به خودم باید عرض
کنم آنطور احساسات زنانه ای که مطرح بحث است نزد من وجود ندارد که آنرا در
شعر بگنجانم، احساسات رحم و عاطفه بیش از هر نوع احساس دیگری بالای شعرم
سنگینی میکند، اگر گاهی غزل میسرایم تفنن محض است و بس.
از مهر اعتمادی سوال کردم که قانون اساسی جدید در قبال حقوقی که به زنان
داده است چه تاثیری در آزادی اندیشه آنها بجا گذشته است، با تامل جواب داد:
باید عرض کنم که رویکار آمدن نهضت نسوان و انفاذ قانون اساسی جدید بالای
شعر و ادبیات نسوان هم اثرات مثبتی داشته است، اما نباید باین خوشبینی خیلی
اضافه روی کنیم؛ زیرا شرایط اجتماعی و محیطی که آزاده قرون و اعصار متمادی
است، بازهم باید دست قرنها و اعصار آنرا تحول بخشد ، نه یک جنبش و یک جهش
مختصر و یا تدوین یک قانون اساسی.
– نظر شما درباره رابعه بلخی سخنگوی پرده نشین قرن چهار و فروغ فرخزاد
گوینده آزاده معاصر چیست؟ به رابعه بلخی شاعر گرانمایه و بزرگوار کشور خود
احترام عمیق دارم و اورا یکی از شعرای بزرگ تاریخ میدانم. و از جمله زنان
انگشت شماریست که برای هموطنان خود و همه دری زبانا ن جهان افتخارات
جاودانه بوجود آورده است، اشعار فروغ فرخزاد شاعر فقید کشور همسایه ما
ایران را دوست دارم و اورا یک شاعر بزرگ و بانی یک مکتب خاص میشناسم. او
زندگی و سعادت خود را قربانی احساسات خود ساخت و راه تازه برای گوینده گان
دیگر باز کرد.
از خانم آصفه مهر سوال کردم که و ظایف زنان افغانستان در قبال تحولات
امروزی و بخصوص تربیه اطفال چیست، جواب داد
صفات یک مادر خوب را همه ما و شما میدانیم همه نشریات پر از همین سخن هاست،
منهم مثل همه میگویم، زنان روشنفکر باید وظیفه مقدس مادری را به همه
مکلفیتهای زندگی خود ترجیح دهند و آنرا بزرگترین فریظه ذمت خود بدانند آنها
تصور کنند که بنیانگذران فردای روشن و پر افتخار کشور خود هستند، درباره
سهمگیری زنان در وظایف اجتماعی باید عرض کنم که بعد از رویکار شدن نهضت
نسوان این جریان بسیر طبیعی خود ادامه داده و اگر امروز خیلی مطلوب هم
نباشد امید است روزی به مراحل تکامل برسد.
گفتم:- خیلی معذرت میخواهم که میپرسم درباره تاثیر عشق بر شعر چه نظری
دارید و این موضوع در اشعار خودتان تا چه حد تاثیر کرده است، قیافه اش جدی
شد و گفت : اگر منظو رتان از عشق (عشق به جنس مخالف باشد) باید باید بگویم
که عشق هم مثل هر احساس دیگری میتواند شعر بیافریند، اما این احساس هیچگونه
رجحانی بر دیگر عواطف و احساسات بشری ندارد. اما در شعر من، طوریکه قبلا
اشاره نمودم، اینگونه عشق اثری نداشته است و غزلسرایی من فقط و فقط جنبه
تفنن داشته است، نه واقعیت.
– از شعرای گذشته و شاعران معاصر کشور ما چه کسانی مورد پسند شماست؟
از شعرای گذشته به اشعار سعدی، حافظ، مولانا، بیدل، نظامی و جامی علاقه
فراوان دارم از شعرای معاصر به اشعار استاد خلیلی و عاطفی علاقمند هستم،
اشعار محمود فارانی و عبدالحلیم شایق را دوست دارم، اما اگر نامی از شعرای
دیگر نبردم علت آن اینست که آثار آنها را کمتر دیده ام و یا هیچ ندیده ام.
- خیلی معذرت میخواهم که میپرسم شما چند سال دارید و تحصیلات تان چیست؟
من (۲۵) سال دارم، تحصیلاتم را در لیسه (مهری) هرات و لیسه رابعه بلخی کابل
تا درجه بکلوریا بپایان رسانیده ام و یکسال پیش ازدواج نمودم.
– نظر شما درباره شعر نو چیست، آیا همه اشعاری که از رادیو و جراید و مجلات
نشر میشود دارای ارزش هنری هست؟ من به شعر نو سخت علاقمندم اما هرگز او را
مخالف شعر قدیم نمی شناسم، درباره اشعار مجلات و رادیو که پرسیده اید باید
بگویم که متاسفانه در حال حاضر توجه کمتری به شعر معطوف میگردد همه اشعاری
که در مطبوعات ما انتشار می یابد، غالبا فاقد ارزش هنری هستند شعر خوب و بد
نزد مطبوعات از هم فرق نمی شود این طرزالعمل باعث افسردگی و دلشکستگی شعرای
ما میگردد باید گفت که این کم لطفی در حق شعر نو و کلاسیک ما و یا نه رعایت
میگردد من نظر خاصی نسبت به اشعار مطبوعات ندارم هر دو نو شعر میتواند هم
خوب باشد و هم بد. که که متاسفانه مطبوعات ما از نوع دوم انباشته است.
- قرار معلوم آقای همایون اعتمادی ( شوهر شما) به هنر نقاشی مهار ت و شهرت
زیادی دارند آیا شما از زندگی هنرمندانه راضی هستید؟
ازینکه شوهرم یک نقاش و هنرمند معروف و متمایز است و برای احیای یکی از
اصیل ترین هنر ها ی باستانی کشور میکو شد نه تنها راضی هستم بلکه بان
مباهات میکنم. شوهرم مشوق خوبی برای شعر و هنرم میباشد و من هم میکوشم تا
جا ییکه قدرت دارم مشوق او باشم.
-آخرین سوال من اینست که لطفا بگویید شوهر شما مانع کار های هنری شما
نمیشود؟ فکر میکنم پاسخ قبلی من جواب این سوال شمارا هم داده باشد، دوباره
تکرار میکنم که شوهرم نه تنها مرا مخالفت نمیکند بلکه همیشه مشوق و رهنمای
منست.
پایان
آصفه مهر و همایون اعتمادی
|