تسلیت اینبار در شعرش نشست و گریه کرد
با دو دست خود دهان خویش بست و گریه کرد
دید چیزی نیست برپا و جهان افتاده است
با جبین خود به روی خاک پست و گریه کرد
از دو دستِ رفتهازدستش چه میآمد به دست
هر طرف از خاک بیرون بود دست و گریه کرد
مرگ ما تلویزیونی را تکان وقتی نداد
آدمیت زیر نعش خود شکست و گریه کرد
گریه هم از چشمهای او برون افتاده بود
گوشهای رفت و خودش را کرد مست و گریه کرد
"زندهجانی" دید خود را زیر آواری بزرگ
که امیدش به صدای پایی است و گریه کرد.
#نورمحمد_نورنیا
|