گروه تروریستی طالبان، پیش از تحویل گرفتن قدرت؛ به توهین، آسیب رسانی و یا
به قتل هنرمندان محلی می پرداخت. در عکس بالا، ابزار موسیقی را شکسته و سر
این مظلومان را تراشیده است.
25 اکتبر را روز جهانی هنر نامیده اند. من با شنیدن این خبر به یاد
هنرمندان میهن اسیر و رنج های آنها افتادم. مگر نه این است که روزهای ویژه
ی دیگر نیز حواس را به سوی مناسبت آنها معطوف می نماید. هشتم مارچ، یک بار
دیگر سبب می شود که بیشتر و مشخص تر پیرامون حال زار و ستم دیده گی ها و
ستم کشی های زن سخن گفت و نوشت. همین گونه است روز های مانند روز کارگر،
روز معلم و . . .
در روز هنر، در کشور هایی که راه به سوی ترقی و تکامل می برند، رسانه ها به
نقد و بررسی هنر وهنرمندان در کشورهای شان می پردازند تا زمینه های هرچه
بیشتر رشد آنها فراهم شود. اما در میهن مظلوم ما، هنر و هنرمند چه سرنوشتی
را می بیند؟
میدانیم که هنر در تمامی اشکال آن، موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی، ادبیات،
معماری و سینما؛ فراز و فرود خوشبین وغمگین را دیده است. متأثر از سطح
فرهنگی، تسامح و یا کم دانشی و تعصب، گاهی با زمینه های مساعد رشد و زمانی
با محدودیت مواجه بوده است. هنرهایی که مانند هنرسینما دیرتر در حیات هنری
جامعه گام نهاد، بهتر و واضح تر از عدم امکانات مالی و بی توجهی حکومت ها
دل پر درد دارد. این هنر در مسیری که جامعه با حرکت نسبتاً طبیعی یافت، در
کنار بقیه هنرها ره پیمود و طرف علاقه وتو جه قرار گرفت. هنر نقاشی و مجسمه
سازی پیشینه اگر متأثر از برداشت های دینی وغیر اسلامی پنداری آنها،
محدودیت دید و از سوی هنرمندان زنده گی مخفی را برگزید، اما هنر معماری،
ادبیات( شعر ونثر عزیز ما) از یاد و همنوایی با آنها خاموش نبود.
کار راستین مجسمه سازان میهن که تعداد شان اندک بوده است، کار نقاشان و
بقیه اشکال هنری هم همین حکایت را دارد.
در این میان، شایسته است که جای هنرمندان حوزه ی موسیقی وطن را در سیر
تاریخ دریابیم. ذهنیت عقب مانده، جای و عمر بیشتر داشته در جامعه، همواره
بر شانه های این قشر شادکننده ی مردم، ناشادی و رنجی را نشانده است. اما
جالب است که اخته شده گان با ذهنیت ضدیت با هنر وهنرمند، دربارها و در یک
اشاره، همه اقشار، به این هنر نیاز داشته اند. این نیاز در واقع بُعدی از
نیاز انسانها، سبب شده است که به تعداد هنرمندان افزوده شود. در کنار آن،
از آنجایی که نیاز به ابزار موسیقی، به تعداد سازنده گان پرهنر ابزار
موسیقی نیز می افزاید، تعداد دیگر در این حوزه به فعالیت هنری و نان آوری
برای خانواده پرداختند...
با این همه، سیر زنده گی اکثریت هنرمندان در تمام کشور، حاکی از آن است که
چه از نظر مادی و چه از نگاه روحی، آنگونه که شایسته ی زحمات، رنجها و کار
هنری شاد کننده ی جامعه است، با دلشادی نزیسته اند...
در حالیکه سیر رشد عقلانی جوامع، نیازمند اندیشیدن به این کمبود است و در
افغانستان نیز ضرورت اندیشیدن و احترام به ده ها هزار هنرمند و گرداننده
گان دستگاه های هنری از امور مهم اند، بدبختانه، با پدیدار شدن متبارز و
جان عملی یافتن ذهنیت پس مانده مبنی بر با هنر موسیقی و هنرمند ستیزیدن،
دست در گلوی هنر موسیقی نیز دراز کرد. فشار بر گلوی هنرمند و گسترش دامنه ی
تصامیم و رفتار غیر انسانی- جاهلانه را گروه طالبان بر هنر وهنرمندان
افزود...
این است که در افغانستان هیچگاهی از طرف قدرت مندان در برابر هنر و هنرمند،
چنین رفتار جاهلانه، تعصب آلود و بسیار پس مانده وغیر انسانی که اکنون مسلط
است، دیده نشده است...
اما یک واقعیت در تمام دوره ها وسلسله ها واضح است که این هنرها وهنرمندان
ما، رباینده ی نان کسی نبوده اند. امنیت انسان ها را برهم نزده اند. اگر
آنانی که در هر حوزه به ویژه در هنر ادبیات، تملق و چاپلوسی ویا پای بوسی
ستمگران را بنابر هر عامل و دلیلی پیشه کردند، هنرمندان راستین- انسان گرا،
با همان هنر بر خیانت های آنها به هنر، به هنرمند و به انسان، خروشیده
اند...
منع هنرها و به ویژه هنر موسیقی حکایت از تشدید فشار و افزایش ستم بر
هنرمندان دارد. اقدامی است واضح که از مجموع اقدامات رجعت دهنده ی جامعه
حکایت دارد. محروم کردن هنرمند از کار، از نان آوری، سبب شده است که ده ها
هزار انسان در رنج به سر ببرند، ملیون ها انسانی که با فقر وتنگدستی مواجه
شد ه اند، توان ابراز غم ها و ناشادی های خود را از راه موسیقی نیز از دست
بدهند، از شنیدن موسیقی همدل محروم باشند و در ناشادی بی مانند به سرببرند.
ویژه گی دیگری که در این روز به یاد می آید، کار "لابی" های بی آزرم طالبان
است. آنانی که شراب می نوشند، دسترسی به نواختن ابزار موسیقی دارند، آواز
می خوانند، "سی.دی" ها را در خانه وموتر دارند، در یک جمله بی موسیقی نمی
توانند زنده گی کنند، اما از تصمیم جاهلانه ی طالبان علیه هنر موسیقی و ستم
بر هنرمندان هم دفاع می کنند. رفتاری که بردامنه رنج ها می افزاید. جان سخن
در این رفتار ظالمانه تشخیص این ویژه گی نیز است...*
• نکاتی را در این نوشته از یادداشت های انتشار نیافته یی گرفتم که از
سالها به این طرف زیر عنوان رنج هنرمند، با امید تکمیل شدن، در انتظار است.
از آنجایی که تکمیل آن محتاج داشتن و دریافت خاطرات بیشتر هنرمندان کشور می
باشد و بسا خاطرات بر من آشکار نیستند، آرزو دارم، هنرمندان عزیز ما در این
زمینه همکاری کنند.
|