هر روز پشت خنده های خویش پنهانیم
شب ها درون بستر خود زار نالانیم
از یاد دنیا رفته چون مضمون تکراریم
امیدوار از چشم هر گبر و مسلمانیم
در سرزمین پر ز معدن مردمان بیکار
آواره و بی سر پناه، در خط بحرانیم
در جنگ سر بر داشتیم، با جنگ سر کردیم
با غصه هم آغوش ، از شادی گریزانیم
گاهی زمین با لرزه هایش جان ما گیرد
گاهی سگ همسایه، از بس مفت و ارزانیم
گاهی درون قوم ها دنبال خود هستیم
گاهی میان جنگ مذهب ها پریشانیم
از نا بسامانی اگر هر روز می نالیم
در نا بسامانی خود تقصیر کارانیم
در جنگ قدرت ها مسیر خویش گم کردیم
چون دانه های ماش هر سو تیت و پاشانیم
از زندگی آخر چه می خواهیم؟ حیرانیم
از زندگی آخر چه می خواهیم؟ حیرانیم
۳۱/۱۰/۲۰۲۳
|