کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              لیما آفشید

    

 
سردابه

 

 

از ازدحامی گیج می آیم
دستی بده، از پا نیفتم، آخ
این پوست را بردار از دوشم
قربان دست خونی ات، سلاخ!

در زخم های تازه‌ی جانم
راحت بریزان طعم تندت را
من مرگ را از دور میفهمم
پنهان نکن چاقوی کندت را

از اره‌ات بر استخوانم، نه
از نقش کفشت روی نانم، نه
پرسیده‌ای که دلخورم آیا؟
رویده بر نوک زبانم "نه"

آن چه بدن باید، برای من
نقاشی خوبِ شیارم بود
سردابه‌ای که زخم هایم را
در آن امانت می‌گذارم بود

خوابم صدای ناخوشایند
دندان جویدن های بی وقفه
دستان شب دور گلویم، خون
پر می‌کشید از سین هر سرفه

شب، چشم‌های کودکی مرده است
که از گلویم جیغ می‌خواهد
قربان چای سبز تان مادر
این خستگی‌ها تیغ می‌خواهد

آفشید

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۴۱        سال نــــــــــــــــــوزدهم        میزان     ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی     اول اکتوبر ۲۰۲۳