کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              خالده تحسین

    

 
کنار جنگل سبز

 

 


باران مقدس
از کدامین ابر می‌باری؟
زمین تشنه‌ی احساسم
قطره قطره قطره
صدای ترا
انتظار می‌کشد
عاطفه‌ها
عرق پیشانی خود را
با رومال هیجان، خشک می‌کنند
باران مقدس!
تند ببار
شوخ اندیشه‌های بیمار را
بزدای
سرد ببار
هذیان داغ نادانی را
بروب
چه روزهایی که گیچ گیچ گذشتند
همه آیینه‌های هستی،
ترک برداشتند
آه، مست مست ببار
چهره‌ام را فراموش کرده‌ام
مرا دوباره با زیباترین فصل عشق
آشتی ده
مرا دوباره با خودت در کوچه‌باغ‌های شوریده‌گی
جاری ساز
باران مقدس!
با کدامین ابر می‌آیی؟
خمار آن آهنگ عاشقانه و سرشارت هستم
ببین
این‌جا
کنار جنگل سبز و کشتزارهای گندم
ایستاده‌ام
گیسوانم،
بوی تند تنهایی می‌دهند
تن صبورم را
به ناژویی پیری تکیه داده‌ام
ببین
هنوز دستانم
بوی گل دخترک دارند
و هنوز نوک چادرم
رنگ شبدر و بولان
قلبم،
به دیپاچه‌ی پراگنده‌های داغی می‌ماند که
رابعه
سرودی عاشقانه‌یی خونین‌اش را،
با سرانگشتان نومیدی،
می‌نگارد
آخ،فرهنگ ظلم،
تا ابد سرافکنده بمانی!
باران مقدس!
دلم برای پیر بلخ،
می‌تپد
زخم فرهنگ پارسی،
باز باز باز است
هنوز از پیشانی تاریخ
درد چند هزارساله
می‌چکد
کتاب ذهنم را
خطوط روشن و مهربان دانش‌نامه‌یی که از باحتر برخاسته بود
آفتابی ساخته
اویی که فریاد می‌کرد:
" و آفتاب، نمی‌میمرد"
از کدامین ابر می‌باری، باران مقدس
ببار و دلتنگی‌های مرا
بشوی
دیریست کنار جنگل سبز و کشتزارهای گندم
منتظر تو هستم
و تن صبورم را
به ناژوی پیری تکیه داده‌ام
خالده
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۳۹        سال نــــــــــــــــــوزدهم        سنبله     ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی       اول سپتمبر ۲۰۲۳