بخوان مرا تو به سمت بهار ناجویت
به حسرت تو پلنگ عجیب میمیرم
چه شد که یاد تو افتاد بچه آهویت
تو آب هستی و پیچان و مست میگذری
منم کویر عطشناک بر لب جویت
چقدر گفته و ناگفته در دهانت ماند
ز بس که بوسه زدم بر لبان خوشبویت
بیا که باغ لبم جشن بوسه میخواهد
بیا که سر بگذارم به روی بازویت
خمار چشم ترت مست ناله ها بکند
خم شراب توام، رخ بکن به این سویت
شکیلا شعله
|