در باغچه عشق
دستانم را-
زیر درخت گیلاسی کاشتم
تا خون گیلاس در رگ رگم به رقص آید
وبدنم شگوفه باران شود...
عشق گیلاس عجب گرمایی دارد!
سراپایم
پر از شگوفه های نورسته ی گیلاس
و چشمانم فراغ ترازغروب های تازه دم
بوی باغ های سبز
و درختان زنده دل
و کوچه های نمناک مستم میکند
خاطراتم را چون توت های خوشمزه
در زیر درختان توت می تکانم
و دانه دانه بر دهان میگذارم
اگر گذرد بر کوچه ی من افتاد
و خواستی آبی از چشمه دلاکان بنوشی
دستان پر شگوفه ام را-
بر گردنت می آویزم
ومیدانم
و خوب میدانم
که گرمای گیلاس
سراپای سردت را
به آتش خواهد کشاند
و آنگه به گیلاس های پغمان
و باغچه عشق
ایمان می آوری
وبه سرزمین من پناه می بری...
هما طرزی
نیویورک ۸ اگوست ۲۰۲۳
|