کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

             ناصر چکاوک 

    

 
با سلاح نقد

 

 

 

«آشنائی ما با نقد در چه حدودی است؟» (1) عنوان مقاله ای از سیدهاشم سدید است، که یکی از کاربران فیسبوک آن را بازچاپ کرده است. این مقاله تقریباً یک و نیم دهه کهنه است. مطمئناً دیدگاه سدید در مورد آنچه که در مقاله ذکر شده است، تغییر کرده است، چون سرانجام سدید علمی میاندیشد و علم نه تنها بیان تلاش بشر برای شناخت و تغییر جهان می باشد، بلكه «خود در عین حال معیار حقیقت است» (2). آنچه که من را واداشت که روی این مقاله درنگ کنم، این بود که برخی از روشنفکران هنوز در گذشته زندگی میکنند و درک نمی¬کنند که نقد گذشته انقلابی است، ولی بازگشت به گذشته ارتجاعی می¬باشد. این مقاله¬ای پانزده سال کهنه است، علمی نیست و در مقاله تناقض وجود دارد، ولی کاربر فیسبوکی (3) از پارسال دست کم سه بار آن را باز چاپ کرده است. گذشته در صورتی کارساز است که نقد و جمعبندی شود. به گفته کارل مارکس «انقلاب اجتماعی قرن نوزدهم چکامة خود را از گذشته نمی تواند بگیرد، این چکامه را فقط از آینده می توان گرفت» (4). درست است که در این مقاله گپ بر سر انقلاب نیست، ولی واقعیت این است، که تمام فعالیت های ما برای این است که پدیده ها را بشناسیم و تغییر دهیم. برعکس گفته سهراب سپهری که می¬گوید: «کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ،
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم» (5)، کار ما شناسایی و تغییر است و نه فلسفه بافی!
گفتم این مقاله علمی نوشته نشده، چونکه بدون مدرک و رفرنس تولید شده است. در این مقاله تناقضات وجود دارند، که باید روی آن بحث شود. نویسنده به این نظر است که «بعضی اوقات با نوشته های برمیخوریم که نویسندگان آن نوشته ها اسم آن نوشته ها را به غلط ... نقد می گذارند. اگرمقصود این نویسندگان تنها مدلول عیب جوئی باشد، درآن صورت مسلماً این ها حق دارند آن نوشته ها را بر حسب یکی از معانی نقد در فلسفه، نقد بخوانند» (6). تناقضی که در این جمله آشکار است، این است که نویسنده از یک سو گفتن نقد به «آن نوشته ها ... (را) غلط» می¬داند و از سوی دیگر «بر حسب یکی از معانی نقد در فلسفه» آن¬ها را نقد میخواند!
نویسنده در دنباله مقاله اش می¬نویسد که «این نویسـندگان معنی و مقصود نقد را به قضاوت های نا مساعد و نا مکمل، انتقاد بر مبنای اعتراض محض یا عیب جوئی پائین می آورند که با معیارهای قبول شده نقد ... با معنی و منظور متداول و مروج نقد در فلسفه و در ادبیات در زمان ما همسوئی و همخوانی ندارد» (همانجا). تناقض دیگر در این¬جاست، که نویسنده نظرش را که گویا آن نوشته ها «بر حسب یکی از معانی نقد در فلسفه» نقد خوانده می¬شوند را هم «غلط» می-داند! به عبارتی از دید نویسنده «آن نوشته ها» هم نقد اند، هم نقد نیستند!
نویسنده در این جمله پدیده¬ی «زمان ما» را به کار برده است. از نظر من، کار برد «زمان ما» در این جا نادرست است، زیرا پایه¬ای عینی ندارد. درهمین «زمان ما» طبقات آشتی¬ناپذیری مانند طبقه پرولتاریا، طبقه متوسط و طبقه بورژوازی وجود دارند، که هرکدام شان تعریف و تعبیر خود را از نقد دارند. اگر نقد در «زمان ما» از نظر دو طبقه متوسط و بورژوازی «بر مبنای اعتراض محض یا عیب جوئی» بنا نیافته باشد، از دیدگاه ستمدیدگان، ستمکشان و گرسنگان، نقد چیزی به جز از جوش و خروش واعتراض شده نمی¬تواند. در «زمان» که اوضاع جاری و واقعیت عینی جهان به فاجعه بارترین جایگاه رسیده است، جنایت و فلاکت بیداد میکند، جنگ، بنیادگرایی دینی، ستم بر زن، ستم ملی، فقر و تخریب و غارت محیط زیست به اوج رسیده است، نقد هم به معنی واقعی اعتراضی اش به کار برده می¬شود.
اگر توجه کرده باشید، روشنفکر طبقه متوسط از نقد چنین برداشتی دارد، با امارت فاشیستی اسلامی آمیزش و مراودت می¬کند. گزارشگری از کابل که به ساختن مسجد افتخار میکند (7)، جنایت و قتل و قتال امارت اسلامی فاشیستی را به نام «مشکلات» جا می¬زند و از «آرامی» و «امنیت» در کابل اسیر گزارش میدهد. «نخبه» دیگری از هرات، پرده ساتر روی بد ترین ستم بر زنان می¬کشد و از امارت اسلامی زن ستیز و از مهمان ویژه آن برنامه «جناب مجاهد صاحب» (توفان خنده ها) میخواهد که «پیام» اش را به گوش رهبران این گروه تروریستی برساند، زیرا «زبان بو‌ی‌ گل جز غنچه بیدل ‌کس نمی‌فهمد» (8)! این است نقد مسالمت آمیز!
از روی نقد می¬توان جایگاه طبقاتی منتقد را دریافت، چون آبشخور هر نقد به طبقه اش می¬پیوندد. زمینه نقد مهم نیست، این نقد میخواهد ادبی باشد یا فرهنگی، اجتماعی باشد و یا سیاسی، نقد اصلاً پایه طبقاتی دارد، منتقد چپ به پدیده ها با سلاح نقد برخورد می¬کند، ولی منتقد میانه¬رو با در نظر گرفتن «کلاً اموری اوسطها» محتاطانه و با شیوه مسالمت¬آمیز و تفاهم و تساهل « به داوری و قضاوت، و بررسی و ارزش گذاری مثبت و منفی» (9) می¬پردازد.
اعتراض یکی از معنی های واقعی نقد است. اگر اعتراض را از نقد بگیریم و آن را عمده نسازیم، به سوداگری می¬مانیم که به سنجش و وزن لشتی و پلشتی¬ها و درستی و نادرستی¬ها بپردازد. البته بسیاری از منتقدین در نقد ادبی و به ویژه در شعر بیشتر به تفسیر و شرح و بیان و سنجش می¬پردازند و دغدغه شان این است،که شعر چه جایگاهی دارد، خوب است یا بد، عالی است یا عالی نیست. آنها زمان های طلایی افزونی را هزینه عالی یا دانی بودن شعر می¬کنند! به گفته احمد شاملو شعر خوب و بد و یا عالی و دانی ندارد، «شعر یا عالی است، یا اصلاً شعر نیست» (10). ولی شعر اعتراضی همواره عالی است! زیرا در درون شعر اعتراضی پتانسیل و گرایش های عینی انقلابی خفته اند. این گرایش های عینی میتوانند با کار آگاهانه کمونیستی مادیت یابند و به یک نیروی مادی تبدیل شوند. شعر اعتراضی در مردم همواره انگیزه‌ و شور انقلابی ایجاد میکند، چون که این نوع شعر از نظر مضمون، مبارزات مردمی را می¬ستاید و گرامی¬میدارد و به فداکاری¬ها ارزش قایل می شود. مثلاً وقتی شاعر انقلابی، «انیس آزاد» در برابر جنایتکاران خون آشام و کینه ورز خلق و پرچم فریاد می¬زند (11)، که:
«گر بسوزندم به آتش
گر به تیغ کینه شان صد پاره‌ام سازند
گر به راه راستین توده‌ها آواره‌ام سازند
بی‌هراس از مرگ
می‌رزمم» (12)، شور و هیجان و غوغای انقلابی سراپای انسان سرکوب شده و ستمدیده را فرا می¬گیرد.
نقد به طور کل یک پدیده سیاسی است. شما هر نقدی که انجام دهید، سیاسی است، زیرا در نقد کوشش می¬شود که تضاد ها شناسایی و تغییر داده شوند. نقد در همه گستره¬ و حوزه¬ها در پی تفاهم و تساهل نیست و به سنجش خوب و بد و انتخاب بهتر نمی¬پردازد. وظیفه والای نقد، عبارت است از دگرگون کردن تئوری به نیروی مادی است، یعنی این که نقد معترض است و برای تغییر با سلاح وارد می¬شود! به گثته مارکس: «سلاح نقد، مسلماً نمی تواند جانشین نقد با سلاح گردد. نیروی مادی باید با نیروی مادی درهم شکسته شود» (13).


بنمایه


1 - سیدهاشم سدید: آشنائی ما با نقد در چه حدودی است؟ تارنمای گفتمان، 27.3.2007
http://archive.goftaman.com،
2 - م. پرتو: کند وکاو در سنتزنوین، پرسش و پاسخ، ناشر: حزب کمونیست ایران م ل م، چاپ اول تابستان 1390، صفحه 18
3 - شفق همراه، « آشنائی ما با نقد در چه حدودی است؟» https://www.facebook.com/profile.php?id=100061229402748
سوم جولای، چهارم جولای 2022 و چهارم جولای 2023
4 - کارل مارکس: هیجدهم برومر لویی بناپارت، ترجمه باقر پرهام، نشر مرکز، چاپ اول 1377، تهران، صفحه 15
5 - سهراب سپهری: هشت کتاب، صدای پای آب، صفحه 298، ناشر متابخانه طهوری، تهران خیابان انقلاب، مقابل دانشگاه، چاپ نهم 1369
6 - سیدهاشم سدید: آشنائی ما با نقد در چه حدودی است؟
گفتمان، http://archive.goftaman.com، 27.3.2007
7 - Sullaiman Lemar، 6. Juli um 17:51 ،
www.facebook.com/sullaiman.askarzadeh.12

8 – سخنرانی ولی شاه بهره در ریاست اطلاعات و فرهنگ هرات، چهارشنبه 12 جولای 2023
https://www.facebook.com/100029097394133/videos/248899871269345
9 - سیدهاشم سدید: آشنائی ما با نقد در چه حدودی است؟
گفتمان، http://archive.goftaman.com، 27.3.2007
10 - محمد محمدعلی: گفتگو با احمد شاملو، محمود دولت آبادی، مهمدی اخوان ثالث، چاپ دنیا، نشر قطره، چاپ اول 1372، صفحه 52
11 - جنایتکاران خون آشام کینه ورز خلق و پرچم، انیس آزاد را در سی سالگی، در روز تولدش تیرباران کردند (حزب همبستگی افغانستان، هنر و ادبیات).
12 - انیس آزاد، شاعر خروشان در برابر استبداد
نویسنده: حزب همبستگی افغانستان، رده: هنر و ادبیات
منتشر شده در سه شنبه، 14 قوس 1396، http://www.hambastagi.org
13 - کارل مارکس: مقدمه سهمی در نقد فلسفه حقوق هگل، بیانیه فلسفی مکتب تاریخی حقوق، مترجمان سهراب شباهنگ و بهروز فرهیخته، 11 اردیبهشت 1382، صفحه 108.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۳۶        سال نــــــــــــــــــوزدهم         سرطان        ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی   شانزدهم  2023