به پیش چشمهای تو غزل از کار میافتد
دهن تا وا کنی قند و عسل از کار میافتد
چرا گفتند با یک گل بهار از ره نمیآید
تو میآیی و این ضربالمثل از کار میافتد
نه تنها دست دخترهای ده، وقتی که میآیی
که دست دختر خان محل از کار میافتد
تقدس در نگاهات موج سرشار دگر دارد
به نزدت خواهش بوس و بغل از کار میافتد
گریز از دست تو ممکن نباشد تا قیامت هم
درین اندیشه هرچه راه حل از کار میافتد
اگرچه گرگ پیر مرگ خوابیدهست پهلویم
به یُمن شرفهی پایت اجل از کار میافتد
لیلی غزل
|