در جذبه یک عشق
آغوشم فراغ تر از –
بازوان خورشید
و بوی تو در هوا پیچیده
تو در من شگفته یی
تو در من روییده یی
تو در من راه می روی
و تو در من دربلوغ عشق می لغزی
پنجه هایم می رقصند
و در سکوت باور هام
ترا نقاشی می کنند
نقش تو-
در بدن گرمم تابنده است
و درخشان
و تو در پیچ و خم هایش پیدا
آتشی در قیر شب شعله ور
و از درون استخوان هام-
جرقه های عشق را هوا می کنند
و در هر جرقه ترا صدا می کنند
شاید ؟
شاید؟
باورم داری-
که درهر نفس-
ترانه ام از آن تست
و نقش رنگهام –
از چشمان تست...
بیا و آهسته بیا
شاید در روشنی روز
در دنیایت نباشم
و در میان عابران عجول-
نا پیدا شوم
و از دلتنگی هات جدا شوم
و آنگاه در شادی ها
دوباره پیدا شوم
هما طرزی
نیویورک ۲۹ اپریل ۲۰۲۳
|