درنبودِ چشم هایت
نه تنها نگاهم عزا دار است که حتا ابرها زمین گیرمی شوند و
ماه ، یوسف را ازیاد میبرد !
وقتی نباشی
پرنده گان آزادی همبال من اند
صلح یعنی تو
وآزادی بلندای اندیشه ات!
ای همیشه زیبایی
درنبودت
آفتاب شرمشارطلوعِ خویشتن است و
درودیوار آبستن ترکیدن
ومن گلوگاه فریادی هستم که نامش آزادیست
میدانی ؟
ای باور برین
وقتی انتظار چشم هایم رانبینی
فریاد دست هایم را نشنوی
زندگی فاجعه ی بیش نیست ....!
از رفتن مگو
رهایم مکن!
بهار درراه است
عصمت و عشق راه میکوبند
تا تنهایی را بیچاره کنیم
ای عشق
ای آزادی
|