کابل ناتهـ، Kabulnath
شمیم فروتن
در ماجرای زندهگی اش حرف ناق افتاد بالغ شد و از چار دیوارِ اتاق افتاد با چشمهای آذریاش نُقل مجلس شد از چشم هایش زندهگی بی اشتیاق افتاد ارضا شدند در خوابهایش مردها با او دست و گریبان، حالتش در اختناق افتاد سرگیجههای لعنتی، فریادهای جغد ... اوج جنونش روز نحسی اتفاق افتاد از نردبانی با طناب افتاد دنبالش از انتهایش پرت شد، در باتلاق افتاد در هر طنابی زندگیاش حلق آویز است بحران روحی؛ روح او در انشقاق افتاد او در رمانی خلسههایش را تجسم کرد هر چه نبشت از خلسههایش در اجاق افتاد شمیم فروتن
بالا
دروازهً کابل
الا
شمارهء مسلسل ۴۳۰ سال نــــــــــــــــــوزدهم حمــــــــــل / ثور ۱۴۰۲ هجری خورشیدی شانزدهم اپریل 2023