از دیر زمانی است این پرسش که آیا در طبیعت عدل
حکمفرما است یا نه؟ ذهن من را در خود مشغول ساخته و به آن می اندیشم ، چرا؟
برای این که در طبیعت یعنی در جهانی که ما زندگی می نماییم نه تنها آدمیان
بل انواع جانوران دیگر ، از پرندگان تا حیوانات ، خزندگان و … همه حیات به
سر می برند و سهم شان را برای دوام زندگی ، از همین طبیعت که سهیم نیز می
باشند می برند و باید هم ببرند چون جز لاینفک این جهان شمرده می شوند. از
سوی دیگر همین طبیعت که همه موجودات زنده را در بطن خویش به وجود آورده است
و در دامن خویش ( مانند ما انسانان ) پرورده که از اثر همین فعل و انفعالات
در ذات خود شان به این قیافه ها و ساختمان فیزیولوژیکی به بار آمده اند و
سپس به رشد شان ادامه داده اند.
حالا اگر با دیده ی باز بر این جانوران نگاه کنیم می فهمیم و می بینیم که
دو سوم حیوانات به زبان دیگر چهل در صد حیوانات زورمند برای یک روز زندگی
شان باید یک حیوان دیگر را بکشند و بخورند. حالا در دنیاییکه برخی از
حیوانات به خاطر زنده ماندن و امرار حیات شان ، حیوان دیگری را می کشند و
می خورند و افزون بر این انسان های روی زمین که در اصل گوشت خوار به حساب
نمی آیند ولی از حیوان تا پرندگان و حتا خزندگان امتناع نکرده و همه روزه
به هزار ها هزار جانور را شکار و یا به کشتارگاه ها می برند و سر به نیست
می نمایند.
با این چشمدید و اجرا چه در مورد حیوانات و چه در نوع بشر ( جانداران )
باید با خطی درشت چنین نوشت:
« طبیعت با قانونِ ظلم حرکت می نماید. » به این معنا و مفهوم که اساس و
تهداب طبیعتی که ما زنده جان ها در آن حیات به سر می بریم از آغاز تا امروز
نه تنها عدل و انصاف وجود نداشته است بل برخلاف آن از همان ابتدا تا کنون
ظلم و ستم را با زور و قوت و با استفاده از توانایی های فکری و ذهنی ، ما
انسانان در کل و جانورانِ قوی و توانمند ، جاندار های ضعیف و ناتوان را از
پا در آورده و نوش جان می نمایند. هر چند این وسیله که سالیان دراز حتا از
خلقت شان تا حال ادامه دارد ؛ برای حیوانات ضروری هم پنداشته می شود چون آن
ها گوشت خوار اند و از برای امرار حیات خواهی نخواهی در پی شکار ، ولی نه
از خود بلکه بیگانه می باشند اما این امر در مورد آدمی صدق نمی نماید. چرا
؟ برای این که نخست انسان حیوانِ ناطق است ، گوشت خوار نیست و نباید
حیوانات ، پرندگان و خزندگان را شکار ، ذبح و سپس تناول نماید.
دوم- بشر تنها موجودی است که اگر بخواهد می تواند عادل باشد و عادلانه عمل
نماید که باید بنماید. اگر چنین کرد ، این تنها صفت و امتیاز آن تلقی می
گردد.
سوم- از آن جاییکه ما انسان ها با توانمندی های فکری ، احساسی و آزادی ایکه
در نهاد خویش داریم چه بهتر خواهد بود تا با استفاده از خرد و آموزه های
احساسی ، خویشتن را از بندِ آنچه ناروا و خطا پنداشته می شود رها سازیم
نگذاریم بیشتر از این در ردیف آن زنده جان هایی که از روی ناچاری و اجبار
دست به کشتارِ دیگر زنده جان ها می زنند ؛ خونخوار و ظالم به حساب آییم.
به امید همان روزی که انسان راه خویش را از دیگر جانوران جدا و به حقوق همه
ی زنده جان های این طبیعتی که تا هنوز با قانون ظلم و کشتار حرکت می نمایند
، ارزش و اهمیت قایل شوند و به این ترتیب به گوشت خواری خویش خاتمه بدهند.
پیوسته به این ثابت نمایند که انسان در طبیعتی که زندگی می نمایدبا قانون
ظلم و کشتار همسو نه بلکه با قانون ارزش و احترام به همه ی زنده جان های
دیگرحرکت می نماید.
(پایان)
|