کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               عزیز الله نهفته

    

 
چونی و چیستی عشق
نگاهی به رمان «سبز، سرخ، آبی» اثر عارف فرمان

 


در ادبیات جاپانی «رمان من» I Novel یکی از اشکال غالب رمان است که تنگاتنگی نزدیکی با خودزندگی نامه‎نویسی دارد. در این نوع ادبی، روایت بر محور حوادثی می‎چرخد که واقعاً بر نویسنده اتفاق افتاده است، اما حوادث ابداعی و تخیل نویسنده نیز نقش مهمی در پیشبرد وقایع رمان دارند. عارف فرمان در دومین رمانش"سبز، سرخ، آبی" بی‎آنکه به خودزندگی‎نامه‎نویسی چشمی داشته باشد، به این نوع ادبی نزدیک شده است. عارف فرمان، در کنار ترجمانی، چندین سال آموزگار رانندگی در سویدن بوده است و حالا تجربیات و چشم دیدهایش را در چارچوب یک رمان خواندنی و جالب ارایه کرده است. او قبلاً تجربیات دوره‎ی مهاجرتش در ایران را در رمانی به نام "افغانی" گردآورده بود.

رمان «سبز، سرخ، آبی» حول دو شخصیت، شاه‎ولی و آناکارین می‎گردد. شاه‎ولی که سال‎هاست در سویدن منحیث پناهنده زندگی می‎کند، آموزگار رانندگی و آناکارین شاگرد اوست. آناکارین که شوهرش در چارچوب نیروهای بین الملی کمک به امنیت افغانستان وظیفه اجرا می‎کرده و کشته شده است، شبیه انگریز است. زنی که معشوقه شاه‎ولی بوده، اما از جبر روزگار زن «نادر»، برادر او، شده است. این شباهت بهانه‎ای می‎شود برای شاه‎ولی تا عشق نوجوانی‎اش تازه شود و او به رابطه‎ای عاشقانه‎ای فکر کند که مدت‎ها فراموشش گردیده بوده است.

«سبز، سرخ، آبی» در واقعیت یک رمان عاشقانه است. در این رمان عشق با موضوعات اجتماعی و سیاسی گره خورده و با دغدغه‎های فلسفی آمیخته است. دغدغه‎ای اصلی عارف فرمان در این رمان درک چونی و چیستی عشق و پاسخ دادن به پرسش‎های زندگی است. او تلاش دارد که راه و رسم زندگی را از طریق درس‎های رانندگی بفهمد و به مخاطبانش بیاموزاند.

رمان 19 فصل دارد که به جز دو فصل، همه فصل‎های کتاب، در جریان تدریس رانندگی اتفاق میفتند. عنوان هر فصل هم مطابق به تدریسی است که آموزگار قرار است در موردش توضیح بدهد. رمان، از زاویه‎ی دید اول شخص روایت شده است، با این اختلاف که رمان به جای یک راوی، دو راوی دارد که هریک فصلی را روایت می‎کنند. استثناً راوی یک فصل هم یک شخصیت فرعی است به نام ایزابلا. با اینکه ایزابلا نقش کلیدی و تعیین کننده در روایت داستان ندارد، روایت او در متن داستان جا افتاده است و خواننده روایت او را می پذیرد.

روایت در رمان «سبز، سرخ، آبی» بیشتر خطی است، اما راویان با نقب زدن به گذشته‎ی شان، این روایت خطی را دگرگون می‎سازند و به این ترتیب، گذشته و حال به‎هم می‎آمیزند و با هم کلیّت واحدی را تشکیل می‎دهند که برهه‎های از زندگی دو شخصیت اصلی رمان است. اما کُل داستان، آنچه که تنها دو راوی آن را دیده باشند، نیست. بخش‎های از داستان که مربوط به حوادثی می‎شود که دیگر شخصیت‎های داستان نقش کلیدی در اجرای آن دارند و به این ترتیب، از زبان دیگران روایت می‎شود. به عبارت دیگر، در مواردی، راویان آنچه را که فرد دیگری دیده است بیان می‎کنند. از دید ژرار ژنت، ساختارگرا و نظریه‎پرداز ادبی فرانسوی، اگر راوی به دیدگاه یکی از شخصیت‌ها مجال ظهور دهد یا اگر خودش این نظرگاه را توصیف کند، در این حالت، روایت از طریق کانونی‌سازی (Focalization ) پیش می‌رود و شخصیّتی که نظرش توصیف شده، کانون روایت است. عارف فرمان با استفاده از کانونی سازی، بیشتر حوادثی را که بر استیفان و نادر اتفاق افتاده اند، شرح می‎دهد و نمی‎گذارد که حوادثی که نقش اساسی در پیش برد داستان دارند، از خواننده مکتوم بماند.

از دیگر سو، اگر ادبیات پسا استعماری را، نقد برتری پنداری ارزش‌های فرهنگی غرب و جستجوی هویت شرقی در فرهنگ غربی بدانیم، رمان «سبز، سرخ، آبی» یک رمان پسا استعماری نیز است، با این اختلاف که، تیغ تیز نقد اجتماعی عارف فرمان، یک‎طرفه نیست، و تنها غرب و باورهای اروپاییان را زیر سوال نمی‎برد، بلکه شرق، ارزش‎های پوسیده، پدرسالاری و رسم و رواج‎هایی را که زیر سایه‎ی باورهای خرافی طی سده‎ها در میان مردم رشد کرده اند نیز به چالش می‎کشد.

"عشق حد و مرزی ندارد." ص ۱۱۵
عشق تم اصلی رمان «سبز، سرخ، آبی» است. عشق است که انسان‎ها را به‎هم نزدیک و حتا از هم دور می‎کند. عارف فرمان حرف‎های زیادی در مورد عشق دارد که گاه و بیگاه به خورد خواننده می‎دهد. عشق، از نظر او وسیع گسترده، الهام بخش، التهام دهنده، ماورائی و در حین حال ویران کننده، انفجاری، نُرم شکن، چیزی بسیار زمینی، بالاخره هم‎آغوشی و تماس دو بدن است که انسان‎ها به آن محتاج اند. فرمان چنان به این واژه دلبسته است که حتا، نیاز به داشتن گواهی نامه‎ی رانندگی را "عشق گرفتن شورکوت " می‎پندارد.

پایان رمان «سبز، سرخ، آبی» ، پایان باز است و خواننده مجال این را می یابد که خود پایان رمان را به گونه ای که خواسته است، در ذهن تجسم کند. نثر رمان انعطاف پذیر، داستانی و ساده است و پیشرفت زیادی را در کار نویسندگی عارف فرمان نشان می‎دهد. او فرا گرفته است که «در هر پویشی نگاهی به پشت سر (بیندازد) تا تجربه‎ی قبلی دوباره تکرار (نشود).» ص 81
«سبز، سرخ، آبی» از سوی انتشارات فردوسی در استکهلم، سویدن به نشر رسیده است.

[1]Körkort : گواهی نامه رانندگی

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۲۶    سال هــــــــــژدهم            دلـــو/حوت         ۱۴۰۱    هجری  خورشیدی         شانزدهم  فبوری 2023