هماغوشِ مردهگان
میلولیم
در مردابهای گندیدۀ خون
بهاری نفس نمیکشیم،
زیرا
نفسهای مان تباریست.
بیزاریم
از رنگ و درنگ.
آه!
خانهم بتخانۀ خدایانِ خونریزِ با شمشیرهای تیز،
انسان
اسیرِ نام،
آزادی
کتیبۀ کوتاهِ گورِ پدرانِ خونآشام
در سرزمینِ از دست رفته.
•
•
•
عزیزالله ایما