یکی شیشه ای
یکی از سنگ
دیگری از حریری خاص
یکی هم از پلاسی درشت
یکی مزدوری که مردم اش را
نفله میکند
یکی آخوندی که ؛
خدای ندیده را مثله …
یکی بانویی که ؛
بر ریش یک تاریخْ مردسالاری
بلند می خندد
یکی ناجوانمردی که ؛
دریچه های زندگی را
بر همسر
بر مادر
بر خواهر
بر دخترانش می بندد
که از کهنه مغزی
می پوسد
می پوکد
می گندد…
آدم هایی با چامه ها
چکامه ها
گفتار ها
زیباترین رفتار ها
انسان نمایانی
گندخوارتر
زبون تر از کفتار ها…
«آی آدم ها !»
آرش آذیش
|