از حسرت روح و تن به جان آمده ام
از روز ازل خسته روان آمده ام
بی تو نتوانم نفسی شاد شوم
با تو انگار به جهان آمده ام
چندان که بخاطر تو ام ساخته اند
باعطر تنت کشان کشان آمده ام
گفتند در آخر زمان می آیی
باعشق به آخرالز مان آمده ام
ای روح مساجد ومعابد باهم
ازخاطر تو نماز خوان آمده ام
خوشحالم که تو ام بسوزی پر و بال
پروانه ام و به شمعدان آمده ام
ف.شعله
|