من و تو دو تنِ خسته، دو روح سرگردان
شبیه نخل پر از زخم در بیابانی
من و تو راویی تلخ دروغ در تاریخ
من و تو درج کتاب و شبیهیی عنوانی
من و تو گریهکنان در شبی که تاریک است
من وتو گریهکنان در شبی که بارانی...
من و تو بغض فرو رفته در گلوی دو تن
من و تو منتظر یک شروع و پایانی_
که اعتراف منی خسته دل نیازی نیست
تو از نگاه غریبم مرا نمی خوانی؟
فرخنده.شعله
|