سمیه رامش شاعر، نویسنده و كنشگر حقوق زنان است. او هم اکنون دانشجوی مقطع
دکترا در دانشگاه دهلی است.
سميه رامش يك دوره نمايندهي مردم هرات در شوراي ولايتي و رییس بنیاد مدنی
نواندیشان و راديو شهرزاد – راديوي دختران هرات بوده است.
او به عنوان فعال حقوق زنان در كنفرانسهاي ملي و بينالمللي شركت كرده و
بيش از يك دهه براي احقاق حقوق زنان فعاليت داشته داشت.
با تسلط گروه طالبان بالای افغانستان، وی همچنان برای بدست آوردن حقوق
زنان، در بیرون از افغانستان کار و فعالیت میکند.
در اینجا میتوانید گفتوگو با خانم رامش را بخوانید.
راوی زن:
پانزدهم آگست سال 2021 برای شما به عنوان فعال حقوق زن، یاد آور چه چیزی
است؟
رامش: با شنیدن این پرسش احساس کردم تمام وجودم از هم فروپاشید و این تاریخ
یادآور اتفاق بسیار دور از تصوری بود که هر شهروند افغانستانی میتوانست
داشته باشد. برای من به عنوان یک شهروند و به ویژه یک زن، برگشتن و یادآوری
تاریخ سیاه ۱۵ اگست ۲۰۲۱ خیلی دشوار و تلخ است ولی تنها تعبیری که میتوانم
از آن داشته باشم، یک فاجعه و یک فروپاشی عظیم و بسی بزرگ که همهی ارزشها
و باورها و تلاشهای بیستسالهی ما را با خاک یکسان کرد و ما را به عنوان
شهروندانی مسئول که دارای تفکر انسانی و برابریطلبانه بودیم، وادار ساخت
که به دنیا و لافهای گزاف شان در مورد ادعاهای تحکیم آزادی، برابری و
دموکراسی در افغانستان به دیدهی تردید بنگریم و باور خود را به همه چیز و
همه کس از دست بدهیم.
راوی زن:
سهم زنان در از بین رفتن دستاوردهای زنان بیست ساله چه بود؟
رامش: اگر ابعاد سقوط را در نظر بگیریم، خیلی گسترده و وسیع است. یکی از
این ابعاد، عوامل داخلی است که مربوط به نظام افغانستان و سهم و مسئولیت
شهروندانش است.
مسئله دیگر، ابعاد خارجی این سقوط است که در سطح منطقه و جهان قابلبررسی و
تبصره است. وقتی اتفاقی به این بزرگی رخ میدهد، مطمئنا تنها مردم
افغانستان و دولت آن نمیتواند عامل عام و تام آن باشد؛ زیرا رهبری
اتفاقاتی از این دست در جاهایی دیگر و در سطوح کلانتر به پیش برده میشود
و پیرامون این قضایا تصمیم گرفته میشود. افغانستان بیست سال گذشته به
عنوان کشوری جوان و نوپا که تازه مشق دموکراسی و برابری میکرد و هزینههای
زیادی صرف رسیدنش به جای قبل از سقوط شده بود، هنوز هم نیاز به حمایتهای
جهانی داشت تا ارزشهای اجتماعی و انسانی و تفکر برابری طلب، بهتر و بیشتر
نهادینه شود. اینکه چرا و چگونه شد که افغانستان به یکباره بدون حامی و
تنها در برابر طالب رها شد و به ورطهی سقوط فروغلتید، پرسش بزرگی است که
تا هنوز پاسخ روشنی ندارد.
ولی اینکه مشخصا ما زنها به عنوان شهروندانی مسئول به اندازهی خود مان
باید مسئولیت خود را در قبال این سقوط بپذیریم و کوتاهی خود را قبول داشته
باشیم. اینکه چرا ما زنها به عنوان بخشی آسیبپذیرتر که خوب میدانستیم
سقوط افغانستان به دست طالب یعنی نابودی تمام ما و تلاشهای بیست سالهی
ما؛ چرا نتوانستیم در بیست سال گذشته به همسویی و اجماع کامل برای حفظ
بیست سال دستاورد و تلاش و زحمت خود بپردازیم و جهان را متقاعد بسازیم که
ما را ببیند و از ما حمایت کند و افغانستان و زنان و مردانش را به دست طالب
نسپرد؟ پس به این لحاظ زنان نیز در این فروپاشی مسئول اند و سهیم، به خصوص
زنانی که در سطوح تصمیمگیری و ردههای بالاتر سهم داشتند
به خصوص زنانی که در مذاکرات صلح حضور داشتند باید پاسخگو باشند. و همچنین
زنانی که در مذاکرات صلح حضور داشتند و خوشبینیهای کاذب در مورد گفتگوهای
صلح به رگ جامعه تزریق میکردند، باید پاسخگو باشند.
راوی زن: غم انگیز ترین و تلخ ترین
اتفاق بعد از سقوط برای شما به عنوان یک فعال حقوق زن چه بود؟
رامش: یک تجربه و خاطره، تجربه فردی است و دیگری تجربهی جمعی و همگانی به
عنوان جزئی از یک اجتماع کلان آسیبدیده!
من هردو را میخواهم بگویم، از نظر فردی من این لحظه احساس می کنم که با
سقوط افغانستان سرزمین خود را از دست دادم و سرزمین ما بخش بزرگی از هویت
ما و همهی هستی ما است. فرهنگ خود را از دست دادم، زبان خود را از دست
دادم. درد و اندوهی را که این اتفاق تلخ برایم داده حتی بزرگتر و
غمانگیزتر از داغ مرگ مادرم است. بزرگترین فاجعه و تلخترین اتفاقی که
در زندگیام رخ داده بود، از دست دادن مادرم بود اما این سقوط به مراتب
بیشتر از آن مرا شکست و اندوهگین کرد. دردی که هرلحظه با من است و هرگز
نمیتوانم بانیان این فاجعه را ببخشم و فراموش کنم و به عنوان یک انسان تا
زمانی که زنده هستم برای رهایی زنان و هموطنانم از این بند ظلم و استبداد
تلاش خواهم کرد.
در زندگی اجتماعی هم به عنوان یک انسان، وقتی میبینم که یک انسان و همجنس
من اجازه ندارد که حتی به مکتب برود و درس بخواند، برای من غیرقابل قبول
است و مرا بسیار آزار میدهد و همیشه تلاش میکنم تا روزی به این نابرابری
انسانی نقطهی پایان گذاشته شود.
راوی زن: طالبان طی بیش از یک سال
گذشته بیش از چهل فرمان برای حذف زنان از جامعهی افغانستان صادر کرده اند؛
با وجود این ایا امیدی برای برگشت دوباره زنان در افغانستان است؟
رامش: دشوار است که با وجود و حضور طالبان در صحنهی سیاسی افغانستان ما
خوشبین و امیدوار باشیم به داشتن آیندهای برای زنان افغانستان.
با شناختی که ما از هویت و ایدئولوژی طالب داریم و همچنین تجربهای که از
دورهی قبلی شان داشتیم و همچنین رفتار یک سالهی گذشته شان در برابر زنان؛
دیده میشود که هیچگونه همسویی با زنان ندارند و زنان را به عنوان انسان
برابر نمیشناسند و تعریف شان از زن، همان بردهی جنسی و جنس دومی است که
باید در کنج خانه باشد و ماشین تولید طالب و طالبزاده.
این تصور و ایدئولوژی طالب از زن، از همان گذشته تا حال بوده. به این دلیل
است که تلاش در حذف سمیستماتیک زنان دارند. پس خوشبینی به وضعیت زنان با
وجود طالبان بسیار دشوار است.
اما از طرف دیگر قضیه نیز، زنان امروز افغانستان هستند که از روز اول به
عنوان تنها جنبش عدالتطلب و آزادیخواه در برابر طالب ایستادند و تا امروز
هم نماد مبارزه علیه طالب و تفکر طلبانی هستند. این نشان میدهد که زنان
ما به این احساس اجتماعی و آگاهی رسیدند که میخواهند براساس حقوق و
ارزشهای انسانی و بشری زندگی خود را پیش ببرند و نمیخواهند تسلیم تفکر
طالب شوند و به عقب برگردند.
پس میشود تا حدودی امیدوار بود که این حرکت زنان افغانستان گسترش پیدا کند
و اقشار مختلف جامعه را نیز جرات اخلاقی بدهد تا در کنار شان ایستاده شوند.
راوی زن: ارزیابی شما از جریان های
اعتراضی در افغانستان چیست، آیا این جنبشها هماهنگ و منسجم است. نتیجهی
این حرکتها چیست؟
رامش: قسمی که قبلا هم گفتم جنبشهای زنان که فعلا در افغانستان وجود دارد،
یگانه نماد مبارزه و ایستادگی در برابر طالب و تفکر طالبانی است و این خود
نقطهی عطفی در تاریخ مبارزات زنان است، هرچند به دلیل جو حاکم در
افغانستان این مبارزات به گونهی پراکنده صورت گرفته و سرکوب شده و با خشم
طالبان و موانع زیادی که در سر راه شان ایجاد کرده اند، روبرو شده و
نتوانسته به اندازهی کافی فراگیر شود اما همین که هنوز زنان در کف خیابان
علیه طالب شعار میدهند و صدای خود را برای دستیافتن به خواستههای طبیعی
و انسانی خود بلند میکنند و دادخواهی میکنند، نشاندهندهی آگاهی فردی و
اجتماعی زنان است و من مطمئنم که در آینده ما شاهد همگرایی بیشتر زنان
خواهیم بود، همچنانکه اکنون در منطقه این ایستادگی و مقاومت زنان و
همگرایی بین شان، چه زنان افغانستان و چه زنان ایران، صدای زنان را به گوش
جهانیان رسانده. اما باید این مبارزات سمت و سو داده شده و وسیعتر و
منسجمتر شود تا رسیدن به افغانستانی متمدن و آزاد.
راوی زن:
از دید شما، تفاوت طالبان با سایر نظامهای اسلامی در سایر کشورها چیست؟
رامش: با یک مقایسهی ساده میتوانیم به این برآیند برسیم که طالبان یک
گروه متحجر هستند و حتی آموزشهای دینی را نیز به سبک و سیاق درست آن
ندیدند. اگر ما کشورهای منطقه را در نظر بگیریم حداقل نظامهای اسلامگرای
آنها برخواسته از یک تفکر و اندیشهی دینیی است که بر اساس آموزش و تعلیم
از مدرسه تا دانشگاه صورت گرفته ولی طالبان به خصوص در ردههای پایینتر،
برداشت درستی از اسلام هم ندارند.
اینها بیشتر یک گروه تروریستی هستند تا اسلامگرا!
گروه تروریستی که دین هم برای شان یک ابزار است و خودشان توسط شبکههای
استخباراتی با تزریق ایدئولوژی تندروانه ایجاد شدند که خود شان در
تصمیمگیریها نقش آنچنانی ندارند و بیشتر دستآموز هستند تا صاحب فکر و
تصمیمگیری.
مثل اینکه در موضوع بسته شدن مکاتب دخترانه نتوانستند تصمیم بگیرند. چون
هرکدام از سران شان توسط کشورهای دیگر هدایت و حمایت میشوند و مجبور اند
که دیکتههای شان را عملی کنند.
به این دلیل ما نمیتوانیم طالبان را با دولتهای دیگر اسلامگرا مقایسه
بکنیم.
هیچ کشور اسلامی زنان را از حق تحصیل و کار منع نکرده است.
راوی زن:
گزینه، یا گزینههای کارآمد یا بهتر بگوییم، نسخهی شفابخش برای زنان
افغانستان چیست؟
رامش: من میخواهم بگویم که وضعیت زنان نیز جدا از وضعیت کل مردم افغانستان
نیست. تا زمانی که یک تغییر کلی در وضعیت دشوار فعلی افغانستان نباید، ما
نمیتوانیم نسخهی خاصی را صرفا برای زنان تجویز کنیم. اما آنچه را که من
میتوانم به آن اشاره کنم، همگرایی و همسویی هرچه بیشتر زنان در داخل
افغانستان و خارج از کشور است تا با همدستی هم بتوانیم دنیا را یک بار
دیگر متوجه افغانستان بسازیم و متقاعد بسازیم که طالب هرگز باورمند به حقوق
زنان نیست. همچنان صدای خود را به گوش جهانیان برسانیم تا بدانند که ما
تسلیم تفکر طالبانی و ظلم و ستم طالب نمیشویم و باید ما را به دست فراموشی
نسپارند و نادیده نگیرند.
و اینکه در قرن بیست و یکم حضور یک گروه متحجر در افغانستان نه تنها این
کشور را نابود میسازد که حتی جهان نیز از تاثیرات مخرب آن در امان نخواهد
بود.
|