افغانستان شاهد تبارز تفکرات و کارکردهایی گروهی است که از منظر جامعه
شناسی تاریخی، مرد سالاری نامیده میشود. کارکرد مردسالاری مراحل نخستین به
پیشینه های تاریخی و اوضاع ومناسبات اجتماعی – قبیله یی برمیگردد. چهرۀ
اصلی آن تفوق مردان، سهم ومسؤولیت وامتیاز مردان، قدرت تصمیم گیری مردان،
دور نگهداشتن زنان، محدود بودن حوزۀ کار زنان در داخل منزل، با تولید فرزند
و پذیرش امر ونهی آنچه مرد لازم دیده است.
با توجه به میزان پیشرفت و دیدن تحول و تکامل جوامع بشری، همچو زنجیری به
نحو فزاینده یی گسست. اما جوامعی که در برزخ تحول و پسرفت ها فراز وفرود
دیده و در چنبرۀ نهاد های وفادار به تفکرات مرد سالارانه، وفامندی به سنت
های پیشینه را با کار کرد محافظه کارانه در پیش گرفتند، احیأ و تداوم این
شیوۀ نکوهیده همواره صدای زنگ خطر ضد انسانی را در مجموع وخطر ضد زنان
ودختران را به صدا در آورده است.
گمانی نیست که جوامع تحول دیده اگر برحاکمیت مرد سالارانه خط پایان نهادند،
اما در روابط وسلوک اجتماعی – خانواده گی، ذهنیت و رفتار مردسالارانه در
بسا کشورها ادامه یافته است. رفتاری که در چارچوب طرح کنونی طرف توجه ما
نیست. طرف توجۀ ما تفکر و رفتار نیرویی است که قدرت را در اختیار داشته و
بر بنیاد باورهای شکل گرفته اش، در عصر کنونی، ویژه گی زن ستیزانه را به
نمایش نهاده است. با منظور کوتاه کردن مقدمه و رسیدن به اصل مطلب، نخست
لازم است از طالبان یا گروه مورد نظر نام ببریم، به باورهای شکل گرفته
وعوامل آن اشاره کنیم و آنچه از عصر کنونی نام بردیم:
چنانکه شاهد استیم، گروه طالبان در گفتار وکردار، تمام مظاهر بدویت انسانها
را در پیوند با زنان به نمایش نهاده اند. خواستگاه اش، نظام قبیله یی است
با تداوم سنت و عرفی که تصمیم گیرنده هر آنچه در میان مردم رخ میدهد ویا
نیازی به هر بحث ونشستی که دارند، مردان استند.
این باورمندی پذیرفته شده از قرائت مذهبی در برابر زنان که در واقع به رغم
توجیهات مختلف، آنها را خوار و محقر تلقی میکند، برداشت و رویکر قبلیه یی
را استحکام می بخشد. دیدن مظاهر شهری و تبارز زنان در حوزه های مختلف حیات
اجتماعی، هنری و اداری؛ از این پایگاه قیبله یی – مذهبی حساسیت برانگیز
شده، حساسیت ها را در چهرۀ کینه ورزی، نفرت و خشم باز تولید کرده است.
آموزه های فراگرفته در مدارس دینی پاکستان، با آن محدودیت های شناخته شده،
نسلی را وارد کار زار عملی نموده است. نسلی که ناگزیر است فرمان ببرد و آن
آموزه های کینه ورزانه در شهر کابل وجاهای دیگر را به نمایش بگذارد و اگر
آموزشگاه کاج و کاج ها را در خون و آتش فرو می برد، رضایتی دارد که دشمن
کشته است، هم مقام غازی را نصیب شده است و هم درجۀ شهادت را که دریافت کلید
دروازۀ بهشت موعود در دست این مقام است!
رویکرد طالبان و گروه های هم اندیش وی، در برابر زنان از این چارچوب که
فشرده اش را آوردیم، برخاسته و با توجیهات ملاهای که اندک صحبت را فرا
گرفته اند، با توسل به ایات و احادیث، لعاب شرعی – طالبی می یابد.
در آنسوی دیگر، نیاز بخش های دیگر جامعه را می نگریم که طی زمان، با دیدگاه
و پرورشگاه قبیله یی بازمانده از دورۀ بدویت گسسته و رویکری دارند مبتنی بر
حضور ونقش زنان. ذهنیتی را نماینده گی میکنند که در سطوح مختلف پاسخ به
ندای عصر و زمان است. عصر و زمانی که حضور زنان و دختران را در همۀ امور
مطالبه میکند. برداشت وذهنیتی که با توجه به تجارب بشریت و نتایج سهم
دختران و زنان در ابعاد مختلف زنده گی در افغانستان، به گونۀ فزاینده تری
از افکار اخته شده با تحجر و تحقیر زنان گسسته اند.
هرچند این رویکرد نیز در سدۀ پسین تاریخ تحولات افغانستان، یکسان نبوده
است، هرچند در رفتار اجتماعی – خانواده گی، ذهنیت مردسالارانه در اشکال
مختلف نشان داده و میدهد، اما با رفتار طالبی تفاوت بسیاردارد. پذیرش حق
درس، کار، سهم گیری در عرصه های مختلف حیات اجتماعی، اقتصادی، اداری، هنری
و... زنان را پذیرنده است.
اما وقتی اوصاف دیدگاه تنگ، پوسیده و گندیدۀ گروه طالبان را با مشاهدۀ
عملکردش در برابر زنان ودختران کشور در نظر می آوریم، وقتی با موازین
فرهنگی در پی ارزش نهادن آنها می افتیم، گونۀ از رفتار مردسالارنۀ بسیارعقب
مانده را در سطح جهل سالاری می یابیم. نگاه به آنها و ارائۀ تصویر از این
رهگذر یا رهگذر فرهنگی، دیدن سایر جوانب دیدگاه و کارکرد آنها، این نتیجه
گیری را فراهم می آورد که درافغانستان تیغ جهل سالاری طالبان بیدادگری
میکند و زخم می آفریند. جهل سالاری و زخم آفرینی هایی که با استقبال تعداد
دیگر نیز مواجه بوده است. زنان و مردانی که در مدارس دینی پاکستان پرورش
نیافته، بلکه در غرب و شرق درس خوانده و زیسته با مردان با یاوه سرایی بر
آن زخم ها نمک میریزند. زنان و مردانی که حتا خدا ناباوران آنها را نیز
شامل میشود، بالابی گری و دفاع از جهل سالارانی که آشکارا طوق پاکستان را
نیز در گردن دارند، به دفاع برخاسته اند.
مبارزه علیه جهل سالاری حاکم – طالبان، هر چه بیشتر و جدی تر به کوشش های
فرهنگی و دانش گستری نیاز دارد. کوشش های که عنصر عاطفه و عطوفت والای
انسانی را در برابر کینه ورزی و بیرحمی در برابر زنان با خود داشته
باشد.(متن فشرده)
|