متن فشرده
خلأ و دست نیافتن مردم افغانستان به اوضاع و شرایطی که بهبودی و
سیر رشد حل نیازمندی های اساسی را در چشم انداز بگذارد، این مصیبت جای
یافته را همراه داشت که بر ابعاد مظالم، جفا ها و دامنۀ تحمیل زحمات و
اندوه ها افزود.
نگرش سیر اوضاع بیش از چهار دهۀ پسین، با وضاحت از این مسیرحاکی است. اگر
تنها بخشی از ظواهر حضور یافته در جمهوریت اسلامی، حکومت های حامد کرزی و
اشرف غنی، مانند موسیقی، بازبودن مکاتب، موجودیت رسانه ها و... در نظر آید
و عواملی که درپشت پرده و در بطن آن با خصلت جنایتکارانه پرورش می یافت از
دیده فرو افتد، شاید برداشت بالا را برنتابد.
در حالیکه آنچه را اکنون با عنوان جنایت ضد بشری در چهرۀ نسل زدایی و کوچ
اجباری میشناسیم، همراه با سایر کارکرد ها و اوصافی که مصادیق واضح جنایت
ضد بشری اند، نه تنها همان وقت در عمل نمود داشت، بلکه سیرحرکی یی را توضیح
میکرد که با بر سرقدرت آوردن و آمدن جنایتکاران متعصب، آلوده با انواع
تبعیض و رویکرد دهشت افگنانه، امکانات بیشتر در اختیار آنها قرار میگیرد.
دقیق آنچه را که بیش از یکسال پسین گواه استیم.
این برداشت را از آنروی آوردم تا حالی شود که مظاهر آشکار جنایت ضد بشری در
افغانستان، پیش از تحویل دهی قدرت به طالبان بیدادگری مینمود. اما تعداد
اندکی در مقیاس جامعه بر آن عطف نموده و اتخاذ موضع محکوم کننده وهوشیارباش
دهنده میکردند.
آنانی که بر فجایع و رفتارهای جنایت آمیز پرده میکشیدند و بر محکوم کننده
گان نسل کشی میتاختند، اندک نبودند. چماق کهنه و فرسودۀ هردم در دسترس شان
هم "ایجاد تفرقۀ ملی" بود. در حالیکه چهرۀ منحوس و جنایت آمیز برتری جویی
تا پیکر تمام نمای نسل کشی اش، از حکومتگران و مشاطه گران تا به ویژه پدیدۀ
"طالبان" از اِعمال تفرقه با خواستگاه تعصب، عقب مانده گی، جهل و مخاطرۀ
شدیدتر سخن میگفت. چنان کنشها و واکنشها، برای بررسی جامع از نظر پنهان
نمانده اند.
اما آنچه بیش از همه در مبارزه با جنایت ضد بشری و رخسارۀ منفور نسل زدایی
وکوچ دادن های اجباری آن، سزاوار است که توجه را جلب کند؛ آن نارسایی ها،
اشتباهات و کمبود هایی اند که به نوبه زمینۀ پیروزی جنایات ضد بشری در
افغانستان را کمک رسانیده است. در اینجا تنها به یکی از آنها اشاره میشود:
تا جاییکه رویدادهای چندین ساله حکایت دارند، در کنار مبارزات مسلح، مخالفت
ها و بلند کردن صدای اعتراض، بیشتر با ابزار قلمی و یا جاده یی در داخل یا
خارج کشور محدود شده است. در زمینۀ ابراز مخالفت های شهرت یافته به
"فیسبوکی" گاهی این تصور دست میدهد که بخش وسیعی از مخالفان برداشت مشترک و
نارضایتی خود را با عبارات مختلف به همدیگر میرسانند وبه آن بسنده میکنند.
این واکنشها را نمیتوان دست کم گرفت. اما جان سخن در نشانی نمودن این
واقعیت نهفته است که همچو واکنشها در مبارزه با جنایت ضد بشری بسنده نبودند
و نیستند. اعتراض های خیابانی ناظر بر این هدف اند که ابراز مخالف و انزجار
کرد، توجه دیگران را جلب کرد، با امکانات علنی میسرمتحدانه عمل کرد و
اعتراض.
اما بعد: در واقع زمان انتظار حاکمیت دارد. انتظار رویداد دیگری از جنایت
فرا میرسد.
این واکنشها را در مقیاس با اهداف، تدارک و کارکرد های جنایت آمیز طالبان-
داعش در نظر آوریم که نقشمندانه در پی نسل کشی با اهداف مشخص استند. با در
نظرداشت آن اهداف شناخته شده و توجه به نیاز بهره مند شدن از ابزاری که جلو
آنرا بگیرد، مخالفان جنایت ضد بشری طالبان، دست اندرکاران فعال داخل کشور،
بهتر و خوبتر به درک وظایف خویش پی خواهند برد. چنین وضعیتی در خارج کشور،
راهجویی های دشوار در تناسب با داخل را دارا نیست. در خارج کشور لازمۀ
دریافت نکات محوری برای اتحاد، همسویی و همگامی، روی آوردن به تفاهم از راه
دیدار های سیمیناری، بیرون شدن از چارچوب بسنده به امکانات جز و توجه به
سایر اجزایی است که آنها نیز به تمامیت ارضی، استقلال، آزادی، عدالت
اجتماعی، رد برتری جویی و رد گونه های تبعیض قومی، زبانی، مذهبی وجنسیتی می
اندیشند.
تا جایی که طی ماه های پسین نگریسته ایم، بیشترین زحمات و وظایف تدارک
تظاهرات علیه نسل کشی بر دوش نهاد های فرهنگی ملیت هزارۀ کشور بوده است.
اما وظیفۀ مخالفت با نسل زدایی و کوچ اجباری، مطالبه میکند که هر آنکس و
نهادی که در این سطح از شعور سیاسی و رفتار انسانی رسیده باشد، آمادۀ ابراز
مخالفت باشد. چه خوب اگر این توان و توشه را در کنار سایر اجزا بگذارد. به
ویژه که نقشۀ قومی- نسل زدایی کنونی پاکستان وعمال وطنی- طالبی، پرورش
یافته گان مدارس جهل گستر و تروریست پرور همین اکنون در قبال ترکمن، ازبیک
و تاجیک به بیداد گری و جنایت مشغول استند. جنایتی که فرجام دل آزاری برای
توده های ملیت پشتون و به اسارت کشیدن آنها زیر یوغ پاکستان دارد.
|