لاروشل زیبا لاروشل زیبا
تو چه نسبت داری با زادگاه من؟
اقیانوس، ماهیان بیشماری در دامان خود پرورد
تو بینظیرترینشان بودی
در کنار کابل اما
دشت سوزانی خفته
که سالیان درازی از آن
گلوله میوزد و
تفنگ و
مدارس جهادی و
ترس.
لاروشل زیبا لاروشل زیبا
بندرگاه تو
قرنهاست مامن کشتیهاست
و کشتیها در آبها به جنبش در میآیند
بهترین جواهرات و
نفت و
ارزها و
آرزوها را از سرزمینهای جهان جمع میکنند
میآورند
به پای تو میریزند.
لاوروشل زیبا
اقیانوس برای تو مادر مهربانی است
نوههایش را وصل میکند
به جهان جدید
از یونان
تا امریکا
تا بهشت
خوش به حال تو
که دخترانت آزاد اند
سر گذاشته در آغوش دریای اطلس
به خوابی آرام فرو رفتهای
تابش ماه، چهرهات را روشن کرده است
چنان که چهره کابل را در آخرین وداع
در عصر غریبانه آن آگوست تلخ
و ناوگانها
در آبهایی در دوردست
از تو محافظت میکنند
لاروشل زیبا
آگوست، زهری است که هرچه قورت میدهم
از گلویم پایین نمیشود
چهرهی زنانهی کابل را
در امواج دریای تو میبینم لاروشل زیبا
هر بامداد که خورشید
از رخت خواب برمیخیزد
چشمها را میمالد با دستانش
و میبیند دهها اقیانوس
میریزند در خیابانی در «شهر نو»
«پل سرخ»
«خیرخانه»
موجها میروند و میآیند
با مشتهای گره کردهشان
بر آسمان
تا بزدایند
دود گلولهها
مدارس جهادی
و ترس را
و به پای کابل بریزند
بهترینِ آرزوها
آزادی را
من چهرهی زنانه کابل را
در امواج دریای تو میبینم
رامین مظهر |