مباد بشکند ای رودها غرور شما
که این صحیفه شد آغاز با سطور شما
شبان تیرهٔ لب تشنگان بادیه را
شکوه صبحدمان می دهد حضور شما
هزار دست شقایق ، هزار چشمهٔ نوش
بشارتیست ز آینده های دور شما
چه شادمانه به کابوس مرگ می خندید
دو روی سکهٔ هستیست سوگ و سور شما
شکیب زخمی مرغابیان ساحل را
توان بال عقابان دهد عبور شما
مباد خسته شود دست های جاری تان
مباد تنگ شود سینهٔ صبور شما
مباد سایهٔ ابلیس سار و سوسه ها
شبی گذر کند از کوچهٔ شعور شما
مباد تیره مردابیان تبیره زند
مباد بشکند ای رود ها غرور شما
کابل - ۱۳۷۰ |