کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              صنم عنبرین

    

 
غریبی

 

 

با خودم شاید غریبی می‌کنم
گشته‌ام بی سرزمین، بی انتظار
نعش یک زن را درونم می‌کشم
می‌کشم ناخن به روی روزگار

گنگ می‌مانم شبیه آینه
در دل ساعت که خیره می‌شوم
در هوای خفّه‌ی زیر زمین
گوشِ حرف الجزیره می‌شوم

از جنون هر قساوت می رهم
میله‌ها پر می‌کشند و می‌روند
آسمان درد کبوتر می کشد
بال‌ها آواره از هم می‌رهند

در میان غصه ها پر می‌کشم
از تعفن‌پرده‌ی گفتار تان
در سرم فرخنده‌ها قد می‌کشند
زیر گند بستر پندار تان

من شبیه تو تهی کی می‌شوم؟
من که بی خود نیست عاشق بودنم
صد هزاران بار یخ زد باغ را
مُهر گشتی بر شقایق بودنم

تا به کی آهنگ تقوا می‌کنید‌؟
اهل عصیانم که در دل های تان
از تظاهر های تان من خسته‌ام
است بی‌بنیاد منزل‌های‌ تان

صنم عنبرین
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۱۴    سال هــــــــــژدهم                اسد          ۱۴۰۱    هجری  خورشیدی                شانزدهم اگست  ۲۰۲۲