موی برهم زده را بر سر و رو ریختهام
مستی صد شبهای را به گلو ریختهام
ای! نکیسای که همزاد مرا میخوانی
جام بردار که این باره بتو ریختهام
قلههای که به معراج تو تا اوج رسید
از بلندای تو یکباره فرو ریختهام
پیش آیینهی نفرین شدهام می آیی
تیغ در دست تو، آیینه به مو ریختهام
مرگ صد فاجعه را تجربه کردم، دیدم
آب گندیدهی بحرم که به جو ریختهام
دختر شهره و زیبای اصیل بابا
بی خیال همه، تیزاب به رو ریختهام
شمیم_فروتن |