چون هراتِ باستان، افیونِ اهریمن کشید
زندهگی پژمرد و پیهم نالهٔ مردن کشید
علم و عرفان و ادب بگریخت از میدانِ شهر
جهل، جولان کرد و بیرق را به هر برزن کشید
نطفهٔ تاریخ با تریاک همپیمانه شد
از درونِ مردهاش، ملای گردنزن کشید
دین بهتختِ نفرت و نفرین نشست و عاقبت
میلِ سرخِ خویش را بر چشمِ مرد و زن کشید
سوگ شد همبسترِ سالارِ آزادی و عشق
تا سپاهِ انتحاری، سلطه بر میهن کشید |