کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               نازی کریم

    

 
زن و کلاغ ها

 

 


نخست صدا را در گلو خفه کرده
بعد گل لبان تو را
یک به یک چیدند کلاغ ها
مکث کوتاه!
شب تاریک و هوا سرد بود
تا دورها اثر از زنده جان نمانده بود
شلاق را برداشته با خاطر آرام
به جان و تن زن افتادند
تا آخرین نطفه امید را
از تن زن قطع کنند کلاغ ها
سیاهی بر سر
بر صورت
بر گلو
سیاهی بر سیاهی افزودند کلاغ ها
نیم خیز دست می‌اندازد بسوی روشنایی ها
زن دنبال رنگ سپید می‌گردید در میان کلاغ ها
همه یک دست دوباره تبر می‌زدند به کمر شکسته زن
کلاغ ها
سیاهی را در آیینه دیده
سطل سطل بر صورت شهر می‌پاشیدند شوربختی را
کلاغ ها
سیاهی بر سر سیاهی
سیاهی بر صورت سیاهی
سیاهی بر سیاهی
هر چه از غم و اندوه و سیاهی با خود آورده بودند
قاغ قاغ قاغ
ریختند بر سر زن
کلاغ ها
چون زن با رنگ سیاه روزگار انس نگرفت
ناچار او را به لبه پرتگاه بردند
از بالاها رها کردند
کلاغ ها
کلاغ ها
کلاغ ها
ن.ک

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۱۱    سال هــــــــــژدهم                 سرطان          ۱۴۰۱    هجری  خورشیدی                 جولای  ۲۰۲۲