کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              نستوه نادری

    

 
پدر سوخته

 

 

پرده پنجره را کنار زدم روی جاده نمناک کاغذپاره های را دیدم که زیر پاهای صادق هدایت ریخته شده و دارد ناخن هایش را می جودپشت به قبله کرده و چشمانش به ناپیداهای خیابان خیره شده دخترک دهه نودی در کنار یک بانک لبان بوتاکس شده اش را در آیینه کوچیکی تماشای می کرد گاه با حسرت گاه با غرور خیره می ماند آن دور تر ها زیر آن تابلوی رنگ رفته پروتینه خلیج همیشه فارس پیر مردی کنار تاکسی اش نشسته بود و در خیالات خودش غرق یک بار با او رفته بودم تا خیابان فردوسی یک سره از شاه خدا بیامرز می گفت و امروزیان را محکوم می کرد صدای یک نواخت سرد کن های هوتل آنقدر یکسان نواخته بودند که می ترسیدم چیزی دیگری نه شاید این یک نواختی صدا مرا به کام خود کشی خواهد برد . یادم است زمانی در تاکسی دایی محمد کرجی از یک خیابان عبور می کردیم در کنار یک عکس با اباهت یک نظامی کشته شده تابلوی دیده بودم که نوشته بودند درمیان دو خط برانیم .


همین امشب زمانی که خوابم برد احساس کردم حامله شده ام و از جی میل حمل گرفته ام یکسره در اتاق زایمان جیغ می زنم چیزی تولد نمی شود بعد صدای متخصص را می شنوم که می گوید تخمه اش ضعیف است شاید کودکش مرده به دنیا بیاید کمی آرامشم می گیرد خوابم میرود سمت های دیگر ها راستی تندیس سهراب سپهری را که در میلاد دیدم هیچ فرقی با واقعی خودش نکرده بود دلم بود از استاد بزرگ وارم که همانند من دانشگاه نخوانده است بپرسم استاد جناح چپ اسلامی دیگر چی؟ ، شما زور دار بودید یا مجاهدین خلق؟ ،شما پارتیزان تر هستید یا انانی که دهه شصت در زندان اعدام شدند؟ ، به یک باره صدای مرا به خودم آورد دکتر بیا که خون ریزی دارد مریض دکتر ها به سرعت به سمت من آمدند دیدم چقدر خون ضایع کرده ام همه اش بوی انتظار می داد بوی انتظار جی میل صدای دکتر را شنیدم که میگفت افغانی پدر سوخته گروپ خونش هم یکسره انتظار اینترنتی است ..دلم میخواست چیغ بزنم کمی میخواستم خود را انرژی بدهم استادم گفته بود چهار نفس عمیق بکش وبعد لختی صبر کن تا سر براه بشی یک باره حس کردم استاد بزرگم هنر مند تجسمی نیست یک میکانیک ماشین انسان است تنها برایم یاد داده که زمانی درست گاز نمی گرفتی یک چهار اکسلیرتر قوی بده راحت خیابان درگیری باخود را رد می شوی موبایلم را برداشتم دیگر تمام شعر های استادم را ترور کرده بودم هیچ کدامش نبودند که گلو ببرمشان بغض گلویم را گرفته بود. دیگر شعر ها هم تمام شدند .

در اخیر اتاق مردی سیاه و سپید و موهای بلند ایستاده بود و قدرت خیلی بالای داشت برایم گفته بود یک روز نام من فرانکلین است حتی از تمام این جامه بلند های انقلابی قوی ترم دیدم دارد کوله بارش را بسته می کند تا برود رفتم مقابل اش دستایش را گرفتم لطفا بمان با من با رفتنت دیگر من تنها تر می شوم آخر رحم کن یک موجود حامله هستم‌ به خاطر من نه به خاطر حمل من خندید بلند بلند گفت داستان بز های استادت یادت است گفتم نه گفت سکانس ریل در فریاد مورچه ها آن دختر طرز دید اش به خبرنگار شهوتی نیست گفتم چی‌میگویی من منگ شده ام من حتی فریاد فیل ها را شنیده نمی توانم تواز فریاد مورچه ها حرف می زنی خندید از اتاق رفت پرده را که کنار زدم دیگر صادق هدایت زیر هوتل ایستاده نبود دو مرد حرف می زندند باهم والا این اسامه هم کار همین کافر خودما است ورنه آنان در نماد های کلیشه ای عروج سال ها پیش پوسیده بودند گپ پیش ما و شما . به دلم گفتم چی حق دارم یک تصویر بردار خسته را اینقدر مزاحمت می کنم جهان جهانی وحشتناکی است از کسی که چندین دکترا افتخاری دارد مدرک رفع جرم می خواهند از کسی که مانده گار ترین های هنر های تجسمی را خلق کرده می گویند اول مسلمان بود حالا کافر شده .

صدای شبیه صدای دکتر به گوشم رسید صد متر بعد به چپ برانید به چپ به سمت شرقی طالقانی باز هم به چپ بپیچید باز هم به چپ بپیچید از کنار تابلوی سرخ که که نوشته بودند در میان دوخط برانیم گذشتیم صدای راننده دایی محمد کرجی بیدارم کرد برخیز مشتی یکسره خوابت برده بود و پرت پلا می گفتی در سیت عقب همسرم با نگاه سرد و جلد زرد رنگ اش به ساختمان های بانک ها خیره مانده بود آرام از من پرسید یک بار موبایلت را تماشا کن کدام ایمیل نیامده زمانی دستم را در جیبم کردم تمام وجودم خونین شده بود ....

صدای داکتر مثل یک فلاش بک به گوشم طنین انداز شده بود دکتر متخصص بیمار خیلی شدید خونریزی دارد بعد مدتی دکتر متخصص با صدای وحشتناکی می گوید پدر سوخته افغانی گروپ خونش جی میلی است این ها همه جنده اند پدر سوخته ها ...
و شب شدید تر شده می رفت. ..
نستوه نادری تهران بهار ۱۴۰۱
D

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۱۱    سال هــــــــــژدهم                 سرطان          ۱۴۰۱    هجری  خورشیدی                 جولای  ۲۰۲۲