"پـس حـکــم ملایـی بود گـــر دروازۀ جـنـت
بمسجد هر سحر تکفير" من" را گريه ميکردم"
(بهار سعید)
شاید بهترین خبر آن باشد که از راه تلفون بگویند، بیمار تندرستی خود را باز
یافته است. یا اینکه، مسافران پس از چند شب و روز به پاکستان ویا ایران
رسیدند. اما این پیام ها نیز گم شده ها اند. وقتی سخن از حال بیماری است،
صحنه یی را در پشت تلفون میتوان در نظر آورد که از نا امیدی حکایت غمین
دارد. هنگامی جویای مسافران شویم، میگویند، هیچ احوالی نیست. این احوالی
نیست، در کنار خبری از نبود نان خشک در سفرۀ اندوهبار نشسته است و با شنیدن
خبرهایی که از تشدید ستم بر انسان، بر خواهران و مادران ودختران شنیده
میشودو با شنیدن فریاد نان خواهانه و دادخواهانۀ آنها علیه مقصران علیه
مشتی ستمگر وبی خبر از اوصاف انسانی، به دامنه وعمق رنجهای آمیخته با نفرت
واحترام می افزاید. نفرت علیه بیدادگران و احساس احترام برای آنانی که سر
درکف نهاده و انسانیت رافریاد میکنند.
مشتی ستم گستر و بی خبر از نیازانسان، تا میتوانند بر آنانی که بیشتر بار
ظلم وستم را بردوش داشته اند، ظلم میکنند. رهبر آنها، موجودی که چهره نمی
نماید تا خلق خدای از جهل و پس مانده گی اش آگاهی نیابند، سخنان آن معدوم
ودست پرودۀ "ای اس آی" را نشخوار میکند و فرمان انسانیت سوز میدهد که سخن
من شریعت است.
۱۹ دلو۱۳۷۵ خورشیدی، ملاعمرمعدوم رهبر گروه طالبان، در مصاحبه یی با هفته
نامۀ "الوطن" گفت: برآمدن زنها از خانه و کارکردن آنها در ادارات هیچگونه
جواز شرعی ندارد. وی گفت، با دیدن زنها حتا مردهای پیر تحریک شده قلب های
شان به تپش میافتد."
به قول خروشندۀ عزیز بهار سعید:
بـــجــــای روی من، ای مصلحت ساز!
بـــروی ضــعــف نـفــست چـادر انداز
اکنون که هبت الله پیرو آن معدوم، مطابق پیش بینی ها، قدم به قدم درتعمیل
وتحمیل جهالت می پردازد و در سوی دیگر، بیرحمی ها و کوچ دادن های اجباری
وبا زور سرنیزه و برچه، به ویژه در مناطق شمال کشور، در اندراب، در بدخشان
در پنجشیر بیداد میکند. همه می بینند که در کنار چند خون آشام سلاح در دست،
تروریستی از پاکستان و ازبکستان و... با رهنمایی های آمرانۀ "آی اس آی" به
تلاشی و کوچ دادن اجباری و درواقع به نسل کشی می پردازند.
این است که دامنۀ دردها در محدودۀ خوانش عقب ماندۀ مشتی دست نشانده پایان
نمی پذیرد، رنج وستم ابعاد بیشتر یافته است و حکایت از رنج های بیشتر دارد.
آنچه را در بالا فشرده یادآوری کردیم، تعداد هموطنان ضد جهل وظلم میگویند
وبازتاب میدهند. جز کسانی که وجدان در گرو آرزوهای غیر انسانی دویمه سقو
نویسان دارند و در چهره های مختلف به معترضان و منتقدان وبا نام مستعار
خنجرمحیلانه میزنند.
اما این را نیز بیاوریم که یاد کردن رنجها، شناختن آنها و عوامل سازنده
آنها بخشی از مقدمات نارضایتی ها است. چه خوب است که نارضایتی ها وخروشیدن
بر همه اشکال انسان آزاری که میهن بلاکشیده ما دیده است، به خروشگاه مؤثری
برسد و همگامی ها را در پی داشته باشد. عدم توجه به نیازهای عملی، به معنی
آن است ک با خوانشهای مختلف وبا عبارات متفاوت، رنجهای مردم را برای همدیگر
میگوئیم وتکرار می کنیم.
این نیاز را دریابیم که رنجها بسیار اند.
***
|