با یادهایت میروم هر جای دیگر در زمین
اما کجا تو و کجا جاهای دیگر، سرزمین!
بیهوده گفتند آسمان هرجا که باشی آبی است
دور از تو دیگر آسمان میبینم و دیگر زمین
حالا که از من نیستی ای پایتخت نیستی
هم هستم و هم نیستم مانند نقشی بر زمین
بار دگر آمادهی مهمانی گل میشوی
با گل که باشی میشود حالت کمی بهتر زمین
شد پیر در من آرزو تا اندک آرامی شود
اما نمیخواهد شود، ای دامن از خون تر زمین. |