کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               کریمه شبرنگ

    

 
سرزمین

 

 

چند سال پیش
زنی بودم
ایستاده زیر باران
می‌چرخیدم دور خودم
با دسته گل سرخ
می‌رفتم
می‌رفتیم
با یک دهن سلام و
یک دست خوشحالی
می‌رفتم
و
نمی‌ترسیدم
از این که
ور انداز کنم
زیباترین قامت مردان خیابان را
اما
حالا
می‌روم
و
می‌ترسم
از بهار که در راه است
این بار
شرمساری رویده است
در زمین‌های
سرزمینم
می‌روم
و
می‌ترسم
از بهار که در راه است
باید بترسم
از خون که می‌بارد امسال
می‌ترسم و
دریا را دفن می‌کنم.
می‌ترسم
به آرامی یک بوسه
و مهربانی یک نگاه
می‌ترسم
از زمینی که بی هیچ عشقی نفس می‌کشد
و از بهار که
سبزینه نیست مثل سال پار
می‌ترسم
سفره‌ی هفت سین ما
رنگ عوض کند و سرخ شود
این ترس هاست که
رقص باغ را
در گوشه‌ی رو سری‌ام گره می‌کنم
و صدای پر کبوتران سفید را
پُر می‌کنم در دامنم
تا فردای که خورشید ندرخشیده است بیدار می‌مانم
من این زمستان
چنان ترسیده‌ام
که
پناه می‌برم به آغوش خودم
در خودم
به دنبال سرزمینی می‌گردم
پر از
ارغوان
پر از
باران
و
دریا
شاید روزی برگشتم و
به رویا‌های مرده
جان بخشیدم.

کریمه شبرنگ

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۰۷    سال هــــــــــژدهم                 ثور           ۱۴۰۱    هجری  خورشیدی     اول مَی  ۲۰۲۲